پر واضح است که منهج سلفیت‌‌ همان منهج و روش – اعتقادی و عبادی و سیاسی – اهل سنت و جماعت است و به دیگر تعبیر، این منهج، آیینه‌ی تمام نمای اسلام راستین می‌باشد. بنا بر این هر شخصی را که دیدگاه و روش اهل سنت را بپذیرد می‌توان «سلفی» نامید. انحصار روش و منهج سلفیت بر افرادی؛ حزبی؛ جریان و جماعتی ستمی بزرگ در حق این منهج و معتقدان به آن محسوب می‌شود. 

یکی از اصول بنیادین این منهج، این است که سخن و موضع هر شخص جز پیامبر معصوم (ص) قابل نقد می‌باشد. 

علماء و ائمه‌ی مسلمان در طول تاریخ اسلام بر اساس همین قاعده و منهج با همدیگر تعامل کرده‌اند. شیخ الاسلام ابن تیمیه در توجیه مخالفتش با نظر و رای شیخ الاسلام هَرَوی چنین می‌گوید: او دوست عزیز ماست، اما حق و راستی نزد ما از او گرامی‌تر است و هر کس جز شخص پیامبر احتمال دارد اشتباه کند. 

مقاله‌ی پیش رو از این منظر به نقد و بررسی موضع اخیر حزب نور سلفی در کودتای نظامی می‌پردازد؛ پس از اشتباهات مکرر و بزرگ از سوی جمعی از مدعیان سلفیت در مصر برآن شدم که به تحلیل و بررسی و نقد آن بپردازم، البته با این توضیح که اشتباه رهبران حزب نور به معنی اشکال در دیانت اعضای آن نمی‌باشد. علاوه بر اینکه اشتباه چند نفر از رهبران حزب را نمی‌توان به همه‌ی اعضا و هواداران آن حزب نسبت داد. از جهتی دیگر، اشتباهاتی با حجم و بزرگی مشارکت در کودتا علیه رئیس جمهوری مسلمان و قانونی را نمی‌توان نادیده گرفت؛ چرا که آثار و بازتاب منفی زیادی بدنبال دارد. بنابر این صرفاً به منظور خدمت به منهج سلفی به توضیح و تحلیل موضع اخیر حزب مذکور پرداختم. 

از آنجا که یکی از اصول منهج سلفی و اهل سنت عبارت است از جبران و اعتراف به اشتباه صورت گرفته و عدم توجیه آن، انتظار می‌رفت که رهبران سلفی حزب نور بلافاصله پس از مشخص شدن دورنمای کودتا، به اشتباه خود اعتراف کرده و از خداوند جلَّ جلاله و مردم مصر پوزش بطلبند. 

ولی متاسفانه بر عکس، مؤسس و رهبر حزب مذکور جناب استاد یاسر برهامی در کمال جسارت، به مشروع بودن موضع اخیر حزب و توجیه آن می‌پردازد. سخنان و توجیهات سست و بی‌اساس این شخصیت نامدار سلفی، نگارنده‌ی این مقاله را شوکه کرد؛ چرا که اطمینان دارم توجیهات بی‌اصل و اساس استاد برهامی نه تنها راهگشا نبوده، بلکه همگان را در «سلفی بودن» او مشکوک خواهد کرد! 

ناگفته نماند انحراف رهبران حزب نور از منهج سلفی پس از وارد شدن حزب به سیاست و حمایتشان از «عبدالمنعم ابو الفتوح» که از اعتقاداتی التقاطی و لیبرالی - اسلامی برخوردار است، شروع شد. 

استاد یاسر برهامی چند روز پس از مشارکت حزبش در کودتای خائنانه‌ی اخیر مصر و پس از بازتاب‌های گسترده در محافل اسلامی و سلفی نسبت به موضع حزب، در مصاحبه‌ای مطبوعاتی در ۹ بند به توجیه مشارکت حزب نور در کودتای نظامی اخیر مصر می‌پردازد، که خلاصه‌وار – نه مبسوط- به شرح زیر مورد تحلیل و نقد قرار می‌گیرد: 

۱- مشارکت حزب نور سلفی در کودتای نظامی صرفاً به منظور جلوگیری از ریختن خون مردم مسلمان مصر بوده است و بس؛ چرا که طبق احادیث صحیح پیامبر ریختن خون مسلمانان حرام می‌باشد! از آنجا که طرفداران رئیس جمهور محمد مرسی به دلیل نپذیرفتن نقشه‌ی راه ژنرال CC در مقابل اراده و انتخاب مردم (منظور تظاهر کنندگان میدان تحریر) قرار گرفته‌اند پس مسؤول همه‌ی آن خون‌هایی هستند که تاکنون و در آینده – در اثر یورش لباس شخصی‌ها و پلیس به صف طرفداران محمد مرسی - ریخته خواهد شد! 

جواب: استاد بزرگوار، فراموش کرده یا خود را به فراموشی زده که تنها عامل ریخته شدن خون – طرفداران محمد مرسی – آن کودتای نظامی است که حزب آن جناب! در آن مشارکت داشته است نه چیز دیگر. 

پس استدالال استاد، علیه خودش بیشتر منطقی به نظر می‌رسد به این معنی که مسؤول دنیوی و اخروی هر قطره خونی که ریخته شده و خواهد شد، حزب نور است نه طرفداران محمد مرسی که علاوه بر ستمی بزرگی که بر آنان روا داشته شده، سرکوب هم می‌شوند. 

۲- مشارکت حزب نور در ترسیم نقشه‌ی راه و کودتا مشروط بوده به اینکه کودتاگران به شریعت اسلامی پایبند باشند و آن را نقض ننمایند. 

جواب: جای بسی تعجب است که چنین توجیه متناقضی از رهبر یک جریان گسترده‌ی سلفی صادر شود؛ چرا که استاد باید نیک بداند که چگونه امکان دارد کودتاگران، قانون اساسی را تعلیق کنند که رائحه‌ی اندکی از شریعت اسلامی از آن وجود دارد؛ ولی به تطبیق شریعت اسلامی- مورد نظر حزب نور- بپردازند؟! 

آیا شورای نظامی در طول یک سال و نیم که زمامدار مصر بود، شریعت اسلامی را پیاده کرده‌ تا پس از کودتا امیدوار باشیم؟! 

آیا مشارکت فعال تواضروس پاپ قبطیان و البرادعی که شریعت اسلام ستیزی آنان بر همگان آشکار است، نمی‌تواند توجیه استاد برهامی را از بیخ برکند؟! 

و بالاخره آیا استاد عالیقدر نمی‌داند که سازمان ارتش مصر، سازمانی است قدیمی و دارای پروژه‌ای هماهنگ با غرب – و اسرائیل – که براحتی تغییرات در وضعیت سیاسی و دینی مصر را برنمی‌تابد؟ 

آیا اعتماد، جهت تطبیق شریعت اسلامی به ژنرال خائن CC را می‌توان چیزی جز سادگی و سطحی‌نگری استاد پنداشت؟! 

۳- کلیه‌ی تظاهرکنندگان در میدان تحریر و ۳۰ ژوئیه‌ پس مانده‌ی رژیم مبارک و سکولار نیستند - بلکه مسیحی و صوفی و شاید سلفی‌های حزب نور نیز در آنجا شرف حضور دارند- بنابر این باید به خواسته‌ی این مردم – نه مردم میدان رابعه و نهضت و اسکندریه و.... - پاسخ داد و دولت و رئیس جمهوری را که برنده‌ی انتخابات‌ شده‌اند سرنگون کرد، و گرنه خون‌ها ریخته خواهد شد! 

جواب: عجب سفسطه‌ای فریبکارنه! 

در اینکه همه‌ی تظاهرکنندگان میدان تحریر سکولار، لیبرالی و پس مانده‌ی رژیم سابق نبوده‌اند شکی وجود ندارد؛ ولی چرا استاد از خود و همکارانش در حزب نور نمی‌پرسد که تظاهر کنندگان محترم میدان تحریر! طبق دستور چه کسی و یا کسانی دست به این کار زده-اند؟ چه کسی و یا چه دولت‌هایی مدتهاست اپوزسیون بازنده‌ی انتخابات‌های مصر را با میلیون‌ها جنیه و دلار وادار به دعوت از مردم جهت حضور اعتراضی در میدان تحریر می‌کند؟ هر چهارجواب صحیح را علامت بزنید. 

الف – خائن – ببخشید خادم – الحرمین. ب- دلالان قدرت امارات متحده. 

ج- بازرگانان مسیحی آمریکانشین. د- مزدورانی چون برادعی و صباحی. 

و چرا استاد برهامی به این پرسش پاسخ نمی‌دهد که چرا یک روز پس از کودتا، میلیون‌ها نفر از طرفداران مرسی در میدان‌های مصر تجمع کردند؟ 

آیا چیزی جز دفاع از مظلومیت و مشروعیت انتخاباتی به یغما رفته، این جمعیت انبوه را با زبان روزه و به صورت شبانه روز به میدان‌های مصر کشانده است؟ 

آیا دیدن تجمّع شبانه‌روزی و میلیونی طرفداران محمد مرسی مؤید این نکته‌ی ساده نیست که مخالفان کودتا به مراتب جمعیتی بیشتر از موافقان آن را تشکیل می‌دهند؟ 

و آیا باز به این قناعت نخواهد رسید که مسؤول ریختن خون‌ها، کودتاگران و از جمله جناب استاد سلفی و همفکرانش می‌باشند و بس؟! 

۴- کودتاگران بر الغای قانون اساسی اصرار می‌کردند؛ ولی ما راضی نشدیم، پس قانون اساسی به حالت تعلیق درآمد. اگر ما نبودیم قانون اساسی برای همیشه لغو شده بود. 

جواب: اولاً بین تعلیق قانون اساسی و الغای آن تفاوت چندانی وجود ندارد. ثانیاً ترکیب و چیدمان کودتاگران بیانگر این است که این‌ها با قانون اساسی مصوب محمد مرسی خیلی مشکل دارند. ثالثاً: اعلام تعلیق قانون اساسی صرفاً به منظور فرونشاندن خشم مردم بوده و نه اعتراض شما! و بی‌شک پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری جز به رئیس جمهور ویژه، محمد البرادعی به عنوان رئیس دولت جدید و قانون اساسی کاملاً مغایر با قانون اساسی ۲۰۱۲ م رضایت نخواهند داد. 

۵- بر محمد مرسی لازم است طرفدارانش را مجاب کند که به شرایط جدید و نقشه راه ژنرال CC و پاپ اعظم ازهر و کلیسا و ما رهبران حزب نور، راضی شده و هر چه سریع‌تر دست از اعتراض و تظاهرات بردارند. همانطور که حضرت عثمان (رض) به منظور جلوگیری از خون‌ریزی اجازه نداد کسی به دفاع از او بپردازد. 

جواب: عجب قیاس مع الفارقی، تفاوت‌های آن حادثه با این حادثه آنقدر فراوان است که بخاطر طولانی نشدن مقاله تنها به ذکر چند تفاوت بسنده می‌کنم. حضرت عثمان (رض) راضی به نوشیدن جام شهادت شد تا حیات او باعث جنگ داخلی بین مسلمان‌ها نشود. 

او نیک می‌دانست، اگر شهید هم شود، مطمئناً خلافت دست نااهلان غیر مسلمان – و سکولار وابسته به خارج – نمی‌افتد؛ بلکه یکی از بزرگان اصحاب از جمله حضرت علی (رض) سکاندار خلافت خواهد شد. ولی حادثه‌ی اخیر مصر کاملاً با این متفاوت است؛ زیرا اولاً: عزل مرسی در این مرحله‌ی حساس به معنای از دور خارج کردن تجربه و سیستم حکمرانی اسلام‌گرایی در مصر و منطقه است. 

ثانیا: ماندن محمد مرسی بر مسند ریاست جمهوری با حمایت و پشتیبانی بیشتر مردم همراه بود و ماندن او هرگز باعث اختلاف دو مجموعه مسلمان که یکی متقاضی شریعت اسلامی باشد ولی دومی طور دیگری بیاندیشد، نبود؛ بلکه در جبهه‌ی مخالفان مرسی کسانی مانند عمرو موسی وصباحی وجود داشتندکه از خارج فرمان می‌بردندو ماموریتی جز فروپاشی حکومت محمد مرسی نداشتند. 

فهم و استنباط استاد در این بخش بسیار ناقص و معیوب است؛ چرا که در واقع، حق این است که مقاومت حضرت عثمان (رض) دلیلی بر صحیح بودن موضع دکتر محمد مرسی است. دکتر مرسی نیک می‌دانست در صورت کناره‌گیری چه خطرهایی در کار است. او حاضر شد حتی زندانی شود؛ ولی تن به ذلّت و خواری ندهد! 

پس موضع دکتر مرسی با خلیفه‌ی راشد عثمان کاملاً مشابه است و درنتیجه عملکرد رهبران حزب نور سلفی مشابه عملکرد شورشیانی است که پس از شورش علیه خلیفه‌ی قانونی و شرعی، او را به شهادت رساندند! 

۶- محمد مرسی حقش بود برکنار شود؛ زیرا ما قبل از کودتا، طرح دولت ائتلافی را به وی پیشنهاد کردیم ولی او نپذیرفت. 

جواب: اولاً صحت و سقم این ادعا نامشخص است چرا که رئیس جمهور منتخب قادر به توضیح این مطلب نمی‌باشد. 

ثانیاً: طرح حکومت ائتلافی، به مفهوم غربی آن، عبارت است از دولتی مرکب از همه-ی جریانات سیاسی مصر مانند اخوانی‌ها، سلفی‌ها، لیبرال‌ها، سکولار‌ها، ناسیونالیست‌های ناصری، قبطی‌ها و جریان‌های مستقل و... چنین طرحی از طرف رهبر و مؤسس حزب نور سلفی کاملاً غریب می‌نماید؛ زیرا چنین طرحی با مبانی و ثوابت منهج سلفی مغایرت دارد. در منهج سلفی راستین، ولایت کافر وسکولار بر مسلمان جایز نیست. 

اگر استاد مدعی است که مشارکت آنان در کودتا علیه رئیس جمهور منتخب از باب قبول کردن أخف الضررین بوده است، باید استاد دانشمند ما به این سوال جواب دهد که آیا حمایت از دکتر مرسی ضررش برای اسلام ومسلمانان – وحتی حزب نور - بیشتر است یا مشارکت در کودتا؟ انشعابهای گروهی اعضا و هواداران حزب، جواب صحیح سؤال فوق را در خود نهفته گذاشته است!! 

۷- عدم چشم‌پوشی رهبران حزب شرکت کننده در کودتا، از شریعت الهی، بلکه همه‌ی کار‌هایشان – از جمله مشارکتشان در کودتای نظامی- مطابق شریعت ناب می‌باشد. 

جواب: من که نمی‌دانم استاد از کدامین شریعت سخن می‌گوید؟! آیا منظور استاد فرزانه! قانون اساسی مصر است که در آن از تطبیق شریعت اسلامی حرف می‌زند؛ ولی بنا به اعتراف استاد، با پیشنهاد رهبران حزب نور به حال تعلیق درآمده است؟! 

و یا شاید منظورش فرمانبرداری از دستورات رئیس جمهور موقت می‌باشد که از هر جهت برای مردم ناشناخته است! 

و یا شاید هم منظورش حرکت در چارچوب نقشه‌ی راهی است که توسط ژنرال CC و البرادعی مدیریت می‌شود و... 

البته چون نسبت به استاد و هم‌قطارانش حسن ظن داریم می‌گوییم شاید منظور استاد از پایبندی به شریعت اسلامی، از لحاظ تئوری و فکری و اعتقادی باشد؛ چرا که از نظر عملی، موضع اخیر آنان و مشارکتشان در کودتا، ارتداد به شمار آمده وبه نوعی مشارکت در «از میان برداشتن شریعت و دین» می‌باشد. 

۸-مشارکت حزب نور در کودتای نظامی صرفا در راستای جلب منافع و دفع مفاسد بوده است. 

جواب: اصل و قاعده‌ی جلب مصالح و دفع مفاسد مورد اتفاق همه بوده و کسی نسبت به آن اشکالی ندارد؛ ولی نمی‌دانیم چه مصلحتی برای عموم مسلمانان در این نهفته بود که رئیس جمهوری مسلمان که مردم با او بیعت کرده‌اند را عزل نمایید و به جایش شخص مجهول الهویه و احتمالا لیبرال و سکولار را بر کرسی ریاست جمهوری بنشانید؟! 

چه مصلحت و سودی برای اسلام و مسلمین در پایان دادن به تجربه‌ی اسلامی و سیاسی نوپا وجود دارد؟ چه کسان و جریانات و دولت‌هایی – جز اسرائیل و عربستان و... – از طرح کودتا استقبال کردند؟ 

۹- حزب نور با مشارکتش در کودتا و همراه شدن با آقایان البرادعی و صباحی و ژنرال CC و پاپ قبطیان، آسیبی به ولاء و برائش وارد نشده است. 

جواب: هر چند از لحاظ دینی ما نباید به استاد و مجموعه‌ی همراهش در حزب نور سوء ظنّ داشته باشیم؛ ولی همکاری و تعاون و یا حداقل تایید و همراهی آنان با عده‌ای مسیحی، سکولار و لیبرال در طرح نقشه‌ی راه که به موجب آن رئیس جمهور منتخب و مسلمان برکنار خواهد شد و شخصی دیگر به عنوان رئیس جمهور موقت منصوب گردیده که از منسوبین وفادار به رژیم سابق محسوب می‌شود، قانون اساسی مصر تعلیق و یا لغومی‌گردد و مجلس شورا به عنوان تنها نهاد منتخب قانونگزاری در کشور منحل می‌شود. به نظر می‌رسد چنین حمایت و نصرتی از آنان اگر از «ولاء» بالاترنباشد پایین‌تر نیست. هرچند از خدا خواستاریم استاد را ببخشاید. 

چرا حزب نور سلفی- اگر از تناقض موضع‌گیری اخیرش با شریعت و مبانی منهج سلفی اطمینان کامل نداشت - مانند بسیاری از احزاب سلفی و اسلامی دیگر، از این موضع-گیری حداقل مشکوک دوری نمی‌کرد؟ 

خیلی تعجب می‌کنم از اینکه استاد برهامی با این موقعیت و جایگاه در بین سلفی-های اسکندریه، چرا از مفاهیم قرآنی همچون عداوت ظاهری و باطنی بدخواهان نسبت به مسلمانان و عدم فروگذاری آنان از هرگونه بدکاری غافل شده است؟ 

آیا استاد از پیام آیات قرآنی زیر غافل شده است؟! 

 «چگونه اگر بر شما پیروز شوند نه خویشاوندی را در نظر می‌گیرند و نه عهدی را مراعات می‌دارندآنان با سخنان خود شما را راضی و خوشنود می‌دارند ولی دل‌هایشان ابا دارد و بیشتر آنان نافرمانبردارند» (التوبه: ۸) 

 «با دهان‌هایشان چیزی را می‌گویند که در دل‌هایشان نیست و خدا دانا‌تر به چیزی است که پنهان می‌دارند». (آل عمران: ۱۶۷). 

 «می‌خواهند نور (آیین) خدا را با دهانشان خاموش گردانند ولی خداوند نور خود را کامل می‌گرداند هر چند که کافران دوست نداشته باشند». (الصف: ۸). 

علاوه بر این چرا استاد سلفی عزیز از این غافل است که در منهج سلف و اهل سنت شورش و خروج بر حاکم منتخب مسلمان جایز نیست؛ مگر در شرایطی که کفر آشکاری – نه اشتباه –از او سر زده باشد! 

حال می‌پرسیم دکتر مرسی مرتکب کدام کفر آشکار شده بود که بتواند مشارکت شما در کودتا علیه او را توجیه نماید؟! 

آیا تجمّع میلیون‌ها طرفدار مشروعیت و قانونی بودن ریاست محمد مرسی، کافی نیست که استاد به اشتباه بودن موضع اخیرش پی ببرد؟! 

شاید کسانی – مانند رهبران حزب نور سلفی - فریب رسیدن به قدرت و یا ثروت و یا کثرت طرفداران و یا دوم شدن در انتخابات را خورده و در نتیجه از این مفاهیم ناب ربانی غافل می‌شوند. 

متأسفانه عده‌ای از صاحبان قلم، پس از مشارکت حزب نور سلفی در کودتای نظامی و خائنانه‌ی اخیر، با بهانه قرار دادن این قضیه، بر تمام جریان‌های سلفی تاخته و برخی هم منهج سلفی را به نقد می‌کشند. 

ناگفته نماند که چنین قضاوتی عادلانه به نظر نمی‌رسد؛ چرا که حزب نور تنها یکی از احزاب سلفی موجود در مصر می‌باشد نه همه! جریان سلفیت در مصر بسیار گسترده‌تر از حزب نور می‌باشد. تمام احزاب سلفی دیگر موضع اخیر حزب نور را به چالش کشیده‌اند. از جمله احزاب سلفی مصر – که مخالف کودتای نظامی می‌باشند- می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: 

۱- جماعت شرعی حقوق و اصلاح، که طرفداران زیادی دارد. 

۲- جبهه‌ی علما و دانشمندان ازهر. 

۳- مجلس شورای علما. 

۴- جبهه‌ی سلفی که انجمنی است شامل چندین جریان اسلامی و سلفی مربوط به استان‌های مختلف مصر می‌شود. 

۵- جماعت اسلامی (حزب سازندگی و توسعه). 

۶- حزب اصالت سلفی. 

۷- حزب وطن سلفی. 

۸- حرکت عام اسلامی. 

۹- بسیاری از مردم سینا که گرایشی سلفی دارند. 

۱۰- سلفی‌هایی که – پس از موضع خائنانه‌ی اخیر – از حزب نور جدا شده‌اند و بقیه‌ی احزاب و جریانات سلفی که مشارکت حزب نور سلفی در کودتا را به شدت محکوم کرده-اند. 

در خارج مصر نیز دعوتگران و احزاب سلفی موضع حزب نور را خائنانه دانسته و آن را محکوم نموده‌اند. 

در پایان جا دارد بگویم که مطالب فوق هرگز به منظور دفاع و تمجید از جماعت اخوان المسلمین و حزب عدالت و آزادی و یا شخص محمد مرسی نیست؛ بلکه خواستم این نکته‌ی مهم را به اثبات برسانم که توطئه‌ی اخیر که متاسفانه حزب نور هم به دام آن افتاده، علیه اسلام و مسلمانان است، نه ضد جریان و جماعت معینی. برای این است که کودتاگران کوردل هیچ تفاوتی بین جماعت اخوان و احزاب سلفی قائل نیستند؛ هر چند اکنون برای منطقی و شرعی نشان دادن کودتایشان از حزب نور و پاپ ازهر! سوء استفاده می‌کنند! 

آنان در شرایط کنونی تمام اختلافات گذشته‌ی خود را فراموش کرده و علیه دشمن مشترک که اسلام و مسلمانان است وارد صحنه شده‌اند و از هیچ تلاشی در جهت تضعیف مسلمانان فروگذاری نمی‌کنند؛ ولی همه مطمئن باشند که نور خدا خاموش شدنی نیست: 

 «وعده‌ی ما راجع به بندگان فرستاده‌ی ما قبلاً (در لوح محفوظ) ثبت و ضبط گشته است و آن اینکه ایشان قطعاً یاری می‌گردند و لشکر ما حتما پیروز می‌شود». (الصافات: ۱۷۱-۱۷۳) 

کافی است مسلمانان در این شرایط از تفرقه دوری کرده و متحد شوند و منافع حزبی و شخصی خود را بخاطر منافع دینی و اسلامی فراموش نمایند. بر مسلمانان لازم است که از کودتای نظامی و خونین اخیر پند گرفته و به خود آیند و دریابند که ناگزیرند اختلاف حزبی خود را کنار زنند؛ اگر خواستار رسیدن به سرمنزل مقصود و آرامش در مصر هستند. 

واپسین سخن اینکه: 

نگرانی شدید ما این است که در اثر مشارکت اخیر حزب نور سلفی در کودتای نظامی، از محبوبیت آن حزب کاسته شود و بیشتر تلاشهایی که این حزب در اسکندریه و مصر کشیده، را تحت الشعاع قرار دهد! ما توصیه و سفارش می‌کنیم دعوت سلفی در بخش دعوی و تربیتی؛ نه سیاسی، کما فی السابق به تلاش بپردازد و در این دو بخش به جبران اشتباهات اخیر همت گمارند و از تکروی و عناد در مورد مسائل مهمی که به مسلمانان مرتبط است خوددرای نمایند! 

همچنین از آنان می‌خواهم که هر چه سریع‌تر به صف موافقان محمد مرسی رئیس جمهور منتخب بپیوندند و اعلام کنند که شرکتشان در کودتای نظامی اشتباه بوده و از خداوند و مردم مسلمان پوزش بخواهند و بیش از این فرصت‌سوزی نکنند. إن شاء الله. 

اللهمَّ أجمِعْ کلمةَ المسلمین علی الحقِّ

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته